سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

ارسال‌کننده : کد خدا در : 89/2/29 10:0 صبح


اومدی اما دیگه خیلی دیر شده کاش.....

آمدی اما حالا چرا؟

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا؟

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا؟

بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا؟
حالا که رفته تمام توانم چرا؟
دیبای من زیبای من برو
دیگر توان بردنت ندارد پویای تو
تنهای تنها یارم

دوستت دارم
دیبای من
اما دیگر به درد تو نمی خورم من دیگه مهره ای..............
برات دعا میکنمگل تقدیم شما






کلمات کلیدی :

قول عاشق

ارسال‌کننده : کد خدا در : 89/2/3 6:0 صبح

می دونم بر نمی گردی می دونم رفتی که رفتی

اما عزیزم

قول مـی دم وقتی که نیستی عکستو بغل بگیرم

قول می دم روزی هزاربارواسه ی اشکات بمیرم

 

قول می دم وقتی که نیستی پای عشق تو بسوزم

قـول می دم در انتـظارت چشمـامو به در بدوزم

 

می دونی کـه خیـلی خسـتم می دونی که دل شکستم

می دونی دوریت عذابه می دونی گـریم گرفتـه


اما قول میدم عزیزم

اشکمو کسی نبینه


تاغرور مردت یه لحظه هم.....




کلمات کلیدی : قول عاشق